movanoontour
movanoontour
vakantio.de/movanoontour

به کیپ شمالی (و فراتر از آن!)

منتشر شده: 14.07.2023

جمعه 7/7/2023

بعد از هوای گرم و آفتابی روز قبل، امروز کمی متغیرتر بود. از آنجایی که تازه دوش گرفته بودیم، نمی‌خواستیم از مسیر پیاده‌روی دیگری که توسط شرپاها ساخته شده بود برویم. بنابراین ما از موزه وایکینگ لوفوتر بازدید کردیم. ما قبلاً به روستای وایکینگ ها در گودوانگن رفته بودیم و واقعاً آن را دوست داشتیم. موزه لوفوتر این بار بازسازی خانه طویل بود که در ابتدا در چند متری آن را کاوش کردند. در اینترنت گفته شد که از وقت ناهار یک سوپ بره تازه تهیه شده با نان خانگی در آنجا عرضه می شود. به همین دلیل از قبل ناهار نمی خوریم. متأسفانه، به طور کامل لغو شد، زیرا یک کلاس مدرسه در حال بازدید بود و به آنها به طور جداگانه خدمات داده می شد، بازدیدکنندگان فردی در این زمان اجازه شرکت در جشن را نداشتند، فقط پس از آن. و تا آن زمان احتمالاً گرسنگی می‌کشیدیم، بنابراین به غذای کمی خاص‌تر از کافه تریا بسنده کردیم. خود موزه نه جوراب های ما را از بین برد و نه ماکت وایکینگ در کنار آبدره فرود آمد. خوب، گاهی اوقات این راه است. اما دوباره هوا خوب و گرم بود. ما آن روز کاری انجام ندادیم جز اینکه کمی از خودمان فاصله بگیریم. اساساً ما دوست داشتیم کمی بیشتر در لوفوتن بمانیم، اما واقعاً مملو از گردشگران بود، صرف نظر از اینکه آنها ماشین کرایه می کردند یا کمپینگ. و هوا نمی خواست بهتر شود.

شنبه 2023/08/07

شنبه هم کاری جز رانندگی و خوردن نکردیم. به طور خلاصه بحث شد که آیا می‌خواهیم به آندنس برسیم تا لوکاس از آنجا به یک سافاری نهنگ برود. نه اینکه سارا هم دوست نداشته باشد، اما دوستی بین استوماچ و قایق سواری Wobbly تغییر نکرده است. بعد از استراحت ناهار مشخص بود که لوکاس بدون آن کار می کند و ما به سمت داخل کشور ادامه می دهیم.

بعد از ظهر یک مکان بسیار خنک برای خواب در وسط یک جنگل توس پیدا می کنیم. راه آنجا فقط برای آفرودها در برنامه Park4Night مشخص شده بود، اما اوپل مووانو ما در آن روز خود را چنین معرفی کرد و با لوکاس در فرمان، مسیر کوتاه و ناهموار مشکلی نداشت. ما سپس در جنگل قدم زدیم، جایی که ظاهراً یک مسیر پیاده روی نیز وجود داشت، اما یا به هیچ جا منتهی می شد یا به بالای تپه می رسید. اتفاقاً ما در جزیره Værøy یک دستگاه ترماسل خریدیم که سوئیسی ها از پارکینگ Saltstraumen به ما توصیه کردند. این قطعه از یک کارتریج گاز کوچک برای گرم کردن صفحه آبی استفاده می‌کند که بویی را منتشر می‌کند که قرار است پشه‌ها را دور نگه دارد. آن شب برای اولین بار آن را امتحان کردیم و در واقع کار کرد.

یکشنبه 2023/09/07

فقط 5 دقیقه از محل اقامت ما پارک قطبی بود، باغ وحشی با حیوانات منحصر به فرد در آن منطقه. ما گوزن، گوزن شمالی، خرس، روباه قطبی و گرگ را دیدیم. در اینترنت خواندیم که می توانید مستقیماً در محوطه از گرگ های آموزش دیده دیدن کنید. این هزینه برای هر نفر 3000 کرون نروژ، یعنی حدود 260 فرانک خواهد بود. کمی زیاد. اما درست زمانی که گروهی در محوطه گرگ ها می رفتند، می توانستیم گرگ ها را از نزدیک ببینیم. حیوانات شگفت انگیز متاسفانه ما گرگ و سیاهگوش را ندیدیم.

پس از این بازدید، 3 ساعت جلوتر به سمت شمال به جزیره Sommarøy حرکت کردیم. در راه در جایی در Straumsfjord برای استراحت ادرار توقف کردیم و لحظه ای در کنار آب ماندیم. تعداد زیادی ماهیگیر سرگرمی آنجا بودند زیرا محل روی یک جریان قوی بود. ماهی ها ناگهان بسیار فعال شدند، صدها نفر از آنها از آب بیرون پریدند. اندکی بعد ما همچنین دیدیم که چه چیزی باعث غوغا شد: گراز دریایی! ما حداقل دو قطعه را دیدیم. چقدر دوباره خوش شانس بودیم حدود نیم ساعت در آنجا ماندیم و حیواناتی را مشاهده کردیم که از نظر فردی غیرعادی مانند ما شبیه دلفین هستند. اما خود ماهیگیران ما را خوشحال نکردند. آنها قطعا محلی نبودند، اما توریست هم نبودند. شما نیازی به مجوز ماهیگیری در نروژ ندارید. این افراد بر این اساس رفتار کردند. به لطف جریان و گراز دریایی، آنها یکی پس از دیگری ماهی صید کردند، اما فقط یکی، شاید دو نفر، به فکر کشتن ماهی افتادند. بیشتر آنها فقط ماهی را در یک سطل بدون آب یا داخل یک کیسه پلاستیکی انداختند و اجازه دادند خفه شوند. اما جایی که مردم هستند، همیشه هستند... [هر گونه فحش و فحشی را در اینجا وارد کنید].

حالا ما به سمت Sommarøy حرکت کردیم. اتوبوس را در پارکینگی درست در کنار یک ساحل زیبا پارک کردیم و از اشعه های گرم آفتاب لذت بردیم.

دوشنبه 07/10/2023

صبح ما تنها راهپیمایی ممکن را تا تپه Hillesøya انجام دادیم. اما پیاده روی اغراق آمیز است، بعد از 20 دقیقه ما در اوج بودیم. اما منظره ای باشکوه از Sommarøy و کوه های اطراف و جزایر کوچک ارائه می دهد. آب گاهی آنقدر شفاف و آبی بود که می توانستید فکر کنید ما در دریای کارائیب هستیم. ساحلی را هم دیدیم که می توانست از آنجا باشد. به اینجا برگشتیم و خارپشت های دریایی را در آب تماشا کردیم. با این حال، آب برای شنا کمی سرد است. ناهارمان را در رستوران هتل آرکتیک خوردیم و لوکاس بهترین ماهی و چیپس تا کنون را به دست آورد، در حالی که سارا برای اولین بار گوشت گوزن شمالی را امتحان کرد (اصلا بد نبود). پس از آن احتمالاً بهترین قهوه نروژ را نوشیدیم و در تراس نشستیم و به تماشای درناهای قطبی پرداختیم. احتمالاً فقط یک ساعت آنجا نشستیم، حیوانات را تماشا کردیم و اجازه دادیم روحمان آویزان شود. احتمالا همین الان می ماندیم اما در نهایت زمان حرکت فرا رسید. ایستگاه بعدی ما ترومسو بود. با این حال، ما به سختی می توانیم از اینجا چیزی به شما بگوییم، زیرا فقط یک بار از "ستاد" عبور کردیم و خود را با یک قهوه شیرین پذیرفتیم. بعد از خرید به سمت فنلاند حرکت کردیم. آنجا می خواستیم تا مثلث مرزی پیاده روی کنیم. به محض عبور از مرز، ساعت های ما به طور خودکار یک ساعت جلو می رفت. در واقع بسیار گیج کننده است، زیرا بقیه مناطق نروژ، که حتی بیشتر از خود فنلاند به شرق کشیده شده است، منطقه زمانی را تغییر نمی دهد.

سه شنبه 07/11/2023

بعد از یک شب بی قرار، دیر بیدار شدیم. ناآرام چون رفت و آمد مداوم در پارکینگ حتی در شب وجود داشت و مجبور شدیم پنج پشه را بکشیم. در سوئیس همیشه برای کوهپیمایی زود از خواب بیدار می شدیم، اما اینجا واقعاً از کوه بالا نرفتیم و نگران غروب خورشید نبودیم. حدود ساعت 10 صبح شروع کردیم و یک پیاده روی شش ساعته در پیش داشتیم (آنجا و برگشت). با استفاده از Thermacell، یک اسپری پشه از اسکاتلند و کلاه های توری، به زودی متوجه شدیم که حداقل باید از اسپری استفاده شود. و خدا را شکر که آن را با خود داشتیم. اما بعد از حدود 15 دقیقه از جنگل بیرون آمدیم و در زمین های باز با دید بسیار زیاد بودیم. و جایی که باد زیاد باشد پشه ای نیست. متأسفانه مگس‌های اسب اهمیتی نمی‌دادند، مدام دور سر و پاهای ما وزوز می‌کردند، اما یک بار نیش نزدند. حدود یک ساعت قبل از مثلث مرزی به تپه‌ای رسیدیم که منظره‌ای عالی داشت، که برای اولین بار منظره‌ای از مقصد ما را نشان می‌داد: یک شناور بزرگ زرد رنگ روی دریاچه. اما ابتدا باید از یک جنگل طولانی عبور می کردیم. و اینجاست که برای اولین بار از کلاه های مشبک ما استفاده شد. زیرا تعداد پشه ها در اینجا بسیار شدید بود. دوباره به خودمون اسپری کردیم. تی شرت پوشیدیم چون تقریبا 30 درجه بود اما شلوار بلند. اما ما اینها را هم اسپری کردیم. برای مدت طولانی مستقیماً در امتداد مرز نروژ قدم زدیم، بنابراین می دانستیم که مرز حصارکشی شده است. سپس در نهایت به مثلث مرزی رسیدیم. بویه زرد روی یک دریاچه ثابت شده بود و می‌توانستید در اطراف آن قدم بزنید، به طوری که در یک تور در سه کشور بودید: فنلاند، نروژ و سوئد. به سختی یک دقیقه نشستیم که سایر کوهنوردان وسایل خود را جمع کردند و رفتند. فقط یک زوج دیگر باقی ماندند و سپس افرادی از زوریخ نیز حضور داشتند. سه کشور و فقط سوئیس آنجاست.

ما هم زیاد نمونده بودیم چون یه جورایی ترمزها واقعا به سمت سارا نشانه رفته بود. دوباره کلاه های مشبک سکسی خود را گذاشتیم و راه افتادیم. و چگونه راه می رفتیم. هیچ‌کدام از ما به این سرعت پیاده‌روی نمی‌کردیم، زیرا خورشید در پشت ابرها ناپدید شده بود و هوا بسیار مرطوب بود، بنابراین جنگل بهشتی مطلق برای پشه‌ها بود. واقعاً خیلی غیرعادی بود که تعداد زیادی حشره روی ما هجوم آوردند. ما برای سومین بار خودمان را سمپاشی کردیم زیرا واقعاً به نظر می رسید که کمک کند. مخلوقات روی ما فرود آمدند، اما گاز نگرفتند. فقط از طریق شلوار کوهنوردی سارا که البته مانند پوست اسپری را جذب نمی کرد. زمانی حدود یک دقیقه توقف کردیم تا فیلم بگیریم که مخلوقات گاز گرفتند. وقتی بالاخره با باد به ارتفاعات برگشتیم واقعا خوشحال شدیم.

عصر، وقتی در یک کمپینگ در خاک نروژ توقف کردیم، وسعت نیش پشه روی پاهای سارا نمایان بود. در مجموع 34 نیش پشه. ما حتی نمی خواهیم تصور کنیم که بدون اسپری چه شکلی می شد. بنابراین توصیه ما برای جنگل های شمال دور: اسپری پشه را بگیرید و استفاده کنید! به هر حال، ما یک ویدیو از همه پشه ها داریم، می خواهیم آن را ببینیم، می توانید برای ما بنویسید.

چهارشنبه 03/12/2023

پس از انجام مجدد روال بازدید معمولی کمپینگ، به سمت شمال ادامه دادیم. سواری زیبا بود در میان چیزهای دیگر، از Lyngenfjord گذشت، جایی که می‌توانید از منظره معمولی نروژ شگفت زده شوید. آبدره ها و کوه های پوشیده از برف با آبشارهایی که مستقیماً به دریا می ریزند. در آلتا از موزه هنر صخره آلتا بازدید کردیم، یک سایت میراث جهانی یونسکو که حکاکی‌های سنگی تا 7000 سال را در خود جای داده است. بیشتر اکتشافات توسط مردم محلی بدست آمده است که بسیاری از آنها یافته های تصادفی بوده اند. در دهه 1970، بسیاری از حکاکی‌ها به رنگ قرمز بودند تا بازدیدکنندگان بتوانند آن‌ها را راحت‌تر پیدا کنند. با این حال، این نیز مورد انتقاد قرار گرفت زیرا آثار قدیمی جعل شده و جادو کمی از بین رفته است. واقعاً پیدا کردن خراش هایی که در کتابچه روی سنگ کشیده شده بود بسیار جالب و هیجان انگیز بود.

همانطور که برای ما معمول است، ما تنها زمانی که موزه بسته بود، محل را ترک کردیم. فکر نمی‌کنم حتی اشاره کرده باشیم که مغازه‌ها در نروژ، مخصوصاً مغازه‌های خواربار فروشی، تا دیروقت باز هستند. حتی در روستاهای دورافتاده، مغازه ها معمولا تا ساعت 11 شب باز هستند.

پس از یک شب اقامت در یک رستوران ایتالیایی خوشمزه، حدود 10 دقیقه رانندگی کردیم تا به محل اقامت خود برسید. درست قبل از اینکه بپیچیم، سارا یک گوزن را در لبه جنگل دید. این اولین گوزن وحشی بود که در 4 هفته در نروژ دیدیم! آن لحظه زیبایی بود. به محض اینکه از مسیر جنگلی پر دست انداز عبور کردیم و 10 دقیقه روی زمین نشستیم، متوجه شدیم که مرد جوان هلندی در چند متری کنار ما با وسیله نقلیه خود مشکل دارد: کلید ماشین در قسمت بیرونی سیلندر گیر کرده بود و آنها توانستند. بیرونش نکن ما چند دقیقه آنها را تماشا کردیم، سپس لوکاس (مکانیک ماشین) پیشنهاد کمک داد. ما اجازه گرفتیم یک جعبه ابزار بزرگ را برای سفر از برادر لوکاس قرض بگیریم و اینجا بسیار مفید بود. اما تقریبا یک ساعت طول کشید تا بالاخره کلید بیرون آمد و سیلندر قفل دوباره کار کرد. از نیمه شب گذشته بود، اما خوشبختانه خورشید غروب نکرد.

پنجشنبه 1392/07/13

در این روز زمان فرا رسیده بود: مقصد امروز کیپ شمالی بود! چشم انداز به طرز محسوسی تغییر کرد، گوزن های شمالی بسیار بیشتری دیدیم، اما درختان کمتر و کمتری دیدیم. در نهایت، اینها به طور کامل ناپدید شدند تا اینکه در نهایت در محیط بایر قطب شمال فرود آمدیم. سکونتگاه ها کمتر و کوچکتر شدند. ناگهان لوکاس چیزی مشکوک را روی آب دید. و در واقع ما دوباره خوش شانس بودیم که توانستیم گرازهای دریایی زیادی را ببینیم. اتوبوس را متوقف کردیم و روی چند صخره کنار ساحل نشستیم و مدتی به تماشای حیوانات پرداختیم. ساعت 17:00 به شمالی ترین نقطه اروپا رسیدیم. اینجا تعداد زیادی کمپینگ، موتورسوار و دوچرخه سوار دیگر بودند. پارکینگ رایگان بود و سکوی با کره معروف نیز آزادانه در دسترس بود. ورودی ساختمان اصلی با کافه ها و نمایشگاه ها برای هر نفر 28.00 فرانک فرانک است. فیلم کوتاه را دیدیم، از نمایشگاه‌ها و مغازه‌های سوغاتی دیدن کردیم، به اتوبوس برگشتیم و شاممان را پختیم و تا نیمه‌شب آنجا ماندیم. در ساعت 00:30 به سمت کره زمین برگشتیم به این امید که خورشید اکنون آنقدر پایین است که از زیر ابرها بیرون بیاید و تعداد افراد کمتری در حال حاضر وجود داشته باشد. مورد دوم درست بود، اما خورشید کاملاً موفق نشد و فقط یک رگه قرمز خوب در آسمان نشان داد.

جمعه 2023/07/14

چون دیروز خیلی بیرون ماندیم امروز تا ساعت 10:30 بیدار نشدیم. حتی برای ما هم خیلی دیر است. تصمیم گرفتیم به سمت Honningsvåg، شهر بزرگتر بعدی در زیر دماغه شمالی رانندگی کنیم. این روستا کمی بیش از 2200 سکنه دارد و عمدتاً از ماهیگیری و گردشگری زندگی می کند. در آنجا از موزه نورث کیپ دیدن کردیم، جایی که اطلاعات زیادی در مورد تاریخ منطقه یاد گرفتیم. به عنوان مثال، این روستا در جنگ جهانی دوم به طور کامل توسط آلمانی ها ویران شد. تمام کشتی‌های تفریحی که مسافران خود را با اتوبوس به کیپ شمالی می‌برند نیز به اینجا می‌رسند.

اکنون در انتهای پورسانگرفورد بزرگ در یک پارکینگ هستیم و می خواهیم فردا کمی بیشتر به سمت شرق رانندگی کنیم.

جمعه 07.07.2023

بعد از هوای گرم و آفتابی روزهای قبل، امروز کمی تغییر کرد. از آنجایی که تازه دوش گرفته بودیم، نمی خواستیم از مسیر پیاده روی دیگری که توسط شرپاها ساخته شده بود برویم. بنابراین، ما از موزه وایکینگ لوفوتر بازدید کردیم. ما قبلاً از دهکده وایکینگ ها در گودوانگن بازدید کرده بودیم و واقعاً آن را دوست داشتیم. موزه لوفوتر بازسازی شبستانی بود که ابتدا در چند متری آن را کاوش کرده بودند. در اینترنت گفتند از وقت ناهار سوپ گوسفند تازه تهیه شده با نان خانگی تقدیم می کنند. به همین دلیل ناهار را قبل از دست نخوردیم. متأسفانه به دلیل بازدید کلاس مدرسه و ارائه آن به طور جداگانه این امر به طور کامل لغو شد. بازدیدکنندگان منفرد در آن زمان اجازه حضور در جشن را نداشتند، فقط پس از آن. و تا آن زمان ما از گرسنگی می مردیم، بنابراین به غذای کمی خاص تر از کافه تریا بسنده کردیم. خود موزه کفش‌های ما را از بین نبرد و ماکت وایکینگ نیز در کنار آبدره فرود آمد. خب بعضی وقتا اینجوری میشه اما دوباره هوا گرم بود. در آن روز کاری انجام ندادیم جز اینکه کمی مسافت را طی کردیم. اساساً ما دوست داشتیم کمی بیشتر در جزایر لوفوتن بمانیم، اما واقعاً مملو از گردشگران بود، چه ماشین های کرایه ای یا موتورخانه. و هوا نمی خواست بهتر شود.

شنبه 08/07/2023

بنابراین، شنبه کاری جز رانندگی و خوردن نکردیم. اگر بخواهیم به آندنس بریم تا لوکاس از آنجا به سافاری نهنگ برود، هنوز در اتاق بود. نه اینکه سارا هم دوست نداشته باشد برود، اما دوستی بین سفرهای معده و قایق متزلزل تغییر نکرده است. بعد از استراحت ناهار مشخص بود که لوکاس این کار را نمی کند و ما به رانندگی در داخل کشور ادامه می دهیم.

بعد از ظهر یک مکان بسیار خنک برای خواب در وسط یک جنگل توس پیدا کردیم. مسیر آنجا فقط برای آفرودها در برنامه Park4Night مشخص شده بود، اما Opel Movano ما در آن روز خود را چنین معرفی کرد و با لوکاس در فرمان، مسیر کوتاه پر دست انداز مشکلی نداشت. ما همچنین در میان جنگل قدم زدیم، جایی که ظاهراً یک مسیر پیاده روی نیز وجود داشت، که یا به هیچ جا منتهی می شد یا به یک تپه می رسید. اتفاقاً یک دستگاه ترماسل در جزیره Værøy خریدیم که مرد سوئیسی از پارکینگ سالت استراومن به ما توصیه کرده بود. این قسمت از یک کارتریج گاز کوچک برای گرم کردن صفحه آبی استفاده می کند که بویی از خود متصاعد می کند که قرار است پشه ها را دور نگه دارد. ما برای اولین بار آن شب بیرون از خانه این را امتحان کردیم، و در واقع کار کرد.

یکشنبه 2023/09/07

فقط 5 دقیقه از محل اقامت ما پارک قطبی بود، باغ وحشی با حیواناتی که در این منطقه رایج هستند. ما گوزن، گوزن شمالی، خرس، روباه قطبی و گرگ را دیدیم. در اینترنت می خوانیم که می توانید از گرگ های آموزش دیده درست در محوطه بازدید کنید. اما این هزینه برای هر نفر 3000 کرون نروژ خواهد بود، یعنی حدود 260 یورو. کمی زیاد. اما ما درست در آن زمان در محوطه گرگ ها بودیم که گروهی تازه وارد شده بودند و می توانستیم گرگ ها را از نزدیک ببینیم. حیوانات شگفت انگیز. تنها کسانی که نتوانستیم ببینیم گرگ و سیاهگوش بودند.

پس از این بازدید، 3 ساعت جلوتر به سمت شمال به جزیره Sommarøy حرکت کردیم. در راه در جایی در Straumsfjord برای استراحت ادرار توقف کردیم و مدت کوتاهی در کنار آب در آنجا ماندیم. ماهیگیران سرگرم کننده زیادی وجود داشتند، زیرا محل روی یک جریان قوی بود. ناگهان ماهی ها بسیار فعال شدند، صدها نفر از آنها از آب بیرون پریدند. اندکی بعد، ما همچنین دیدیم که چه چیزی باعث غوغا شد: گراز دریایی! ما حداقل دو نفر از آنها را دیدیم. چقدر دوباره خوش شانس بودیم حدود نیم ساعت در آنجا ماندیم و حیواناتی را تماشا کردیم که از نظر فردی غیر روحانی مثل ما شبیه دلفین هستند. اما خود ماهیگیرها هیچ لذتی به ما ندادند. آنها قطعا محلی نبودند، اما توریست هم نبودند. در نروژ نیازی به گواهینامه ماهیگیری ندارید. پس آن مردم اینطور نبودند. به لطف جریان و گراز دریایی، آنها یکی پس از دیگری ماهی صید می کردند، اما فقط یکی، شاید دو تا، ماهی را درجا می کشت. بیشتر آنها فقط ماهی ها را داخل یک سطل بدون آب یا داخل یک کیسه پلاستیکی می انداختند و اجازه می دادند در آنجا خفه شوند. اما جایی که مردم هستند، همیشه هم هستند... [هر گونه فحش و فحش را در اینجا وارد کنید].

حالا ما به سمت Sommarøy حرکت کردیم. در یک پارکینگ درست در کنار یک ساحل زیبا، اتوبوس را پارک کردیم و از اشعه های گرم خورشید لذت بردیم.

دوشنبه 07/10/2023

صبح ما تنها راهپیمایی ممکن را تا Hillesøya انجام دادیم. اما کوهنوردی زیاد گفته می شود، بعد از 20 دقیقه ما آنجا بودیم. منظره فوق العاده ای از Sommarøy و کوه ها و جزایر کوچک اطراف آن وجود داشت. بعضی از آب ها آنقدر شفاف و آبی بود که فکر می کردید ما در دریای کارائیب هستیم. ساحلی را هم دیدیم که می توانست از آنجا باشد. ما به این ساحل بازگشتیم و خارپشت های دریایی را در آب تماشا کردیم. برای حمام کردن، آب کمی سرد است. در رستوران هتل قطب شمال ناهار خوردیم و لوکاس بهترین ماهی و چیپس را تا به حال برای او گرفت، در حالی که سارا برای اولین بار طعم گوشت گوزن شمالی را میل کرد (اصلاً بد نیست). پس از آن احتمالاً بهترین قهوه نروژ را نوشیدیم و در تراس به تماشای درناهای قطبی نشستیم. احتمالاً فقط یک ساعت آنجا نشسته بودیم و حیوانات را تماشا می کردیم و اجازه می دادیم ذهنمان درگیر شود. احتمالاً برای همیشه می ماندیم. اما در نهایت زمان رانندگی فرا رسید. ایستگاه بعدی ما ترومسو بود. ما به سختی می توانیم چیزی در مورد آن به شما بگوییم، زیرا ما فقط یک بار در "محله اصلی" قدم زدیم و یک قهوه با چیزی شیرین خوردیم. بعد از خرید بیشتر به سمت فنلاند حرکت کردیم. آنجا می خواستیم به منطقه سه مرزی پیاده روی کنیم. به محض اینکه از مرز رد شدیم، ساعت ما به طور خودکار یک ساعت به جلو تغییر می کرد. در واقع، بسیار گیج کننده است، زیرا بقیه نروژ، که بیشتر از خود فنلاند در شرق امتداد دارد، منطقه زمانی را تغییر نمی دهد.

انجام 07/11/2023

بعد از یک شب پریشان دیر بیدار شدیم. بی قراری چون رفت و آمد مداوم در پارکینگ حتی در شب وجود داشت و مجبور بودیم پنج پشه را بکشیم. در سوئیس همیشه برای کوهپیمایی زود از خواب بیدار می شدیم، اما اینجا واقعاً از کوه بالا نرفتیم و نگران غروب آفتاب نبودیم. حدود ساعت 10 صبح شروع کردیم و یک پیاده روی شش ساعته در پیش داشتیم (آنجا و دوباره). با استفاده از Thermacell، یک اسپری پشه از اسکاتلند، و با کلاه های توری، به زودی متوجه شدیم که حداقل باید از اسپری استفاده شود. و خدا را شکر که این را داشتیم. اما بعد از حدود 15 دقیقه از جنگل بیرون آمدیم و در زمین باز با منظره ای عالی بودیم. و جایی که باد زیاد باشد پشه ندارد. متأسفانه مگس های اسب اهمیتی نمی دادند، مدام دور سر و پای ما وزوز می کردند، اما یک بار نیش نزدند. حدود یک ساعت قبل از مرز سه‌گانه، با تپه‌ای با منظره‌ای عالی مواجه شدیم که برای اولین بار منظره‌ای از مقصد ما را نشان می‌داد: یک شناور غول‌پیکر زرد رنگ روی دریاچه. اما قبل از آن، ما مجبور بودیم از یک جنگل طولانی عبور کنیم. و این جایی بود که کلاه های توری ما برای اولین بار استفاده شد زیرا تعداد پشه ها در اینجا بسیار شدید بود. دوباره به خودمون اسپری کردیم. تی شرت می پوشیدیم، چون تقریبا 30 درجه بود، اما شلوار بلند داشتیم. اما ما اینها را هم اسپری کردیم. مدت زیادی درست در امتداد مرز نروژ قدم زدیم، این را می دانستیم چون مرز حصارکشی شده بود و بالاخره به مرز سه گانه رسیدیم. شناور زرد روی یک دریاچه ثابت شده بود و شما می توانستید در اطراف آن قدم بزنید، بنابراین در عرض یک دقیقه در سه کشور بودید: فنلاند، نروژ و سوئد. فقط یک دقیقه نشستیم که سایر کوهنوردان وسایل خود را جمع کردند و رفتند. فقط یک زوج دیگر در آنجا ماندند و سپس اهل زوریخ بودند. سه کشور و فقط سوئیس آنجاست.

ما هم زیاد نمانیدیم، چون مگس های اسب به نوعی روی سارا بودند. دوباره کلاه های سکسی خود را گذاشتیم و شروع به دویدن کردیم. و چگونه دویدیم فکر نمی‌کنم هیچ‌کدام از ما تا به حال به این سرعت پیاده‌روی کرده باشیم، زیرا خورشید پشت ابرها رفته است، و بسیار گل آلود بود، بنابراین جنگل بهشت پشه‌ها است. و این بسیار نفرت انگیز بود که حشرات زیادی به ما هجوم می آوردند. ما برای سومین بار خودمان را اسپری کردیم، زیرا به نظر می رسید واقعاً کمک می کند. مخلوقات روی ما فرود آمدند، اما نیش نزدند. فقط از طریق شلوار کوهنوردی سارا که البته مثل پوست اسپری را جذب نمی کرد. در یک نقطه حدود یک دقیقه توقف کردیم تا یک ویدیو بسازیم، سپس مخلوقات نیش زدند. وقتی بالاخره با باد به تپه برگشتیم واقعا خوشحال شدیم.

عصر، وقتی در یک کمپینگ در خاک نروژ توقف کردیم، می‌توانستیم وسعت نیش پشه‌ها را روی پاهای سارا ببینیم. در مجموع 34 نیش پشه. ما نمی خواهیم تصور کنیم که بدون اسپری چگونه بود. بنابراین، نکته ما برای جنگل های شمال دور: اسپری پشه را بگیرید و استفاده کنید! ما یک ویدیو از همه پشه ها داریم، بنابراین اگر می خواهید آن را ببینید، فقط به ما پیام دهید.

چهارشنبه 03/12/2023

پس از انجام مجدد روش معمول کمپینگ، به سمت شمال حرکت کردیم. سواری زیبایی بود از کنار Lyngenfjord گذشت، جایی که می‌توانید مناظر معمولی نروژ را تحسین کنید. آبدره ها و کوه های پوشیده از برف با آبشارهایی که مستقیماً به دریا می ریزند. در آلتا، از موزه هنر صخره آلتا، یک میراث جهانی یونسکو، که حکاکی‌های سنگی تا 7000 سال را در خود جای داده است، بازدید کردیم. بیشتر یافته ها توسط مردم محلی انجام شده است که بسیاری از آنها تصادفی هستند. در دهه 1970، بسیاری از حکاکی‌ها به رنگ قرمز در آمدند تا بازدیدکنندگان راحت‌تر آن‌ها را پیدا کنند. با این حال، مورد انتقاد قرار گرفت زیرا چنین آثار قدیمی جعل شده و کمی از جادو از بین رفت. پیدا کردن حکاکی روی سنگ که در کتابچه مشخص شده بود بسیار جالب و همچنین هیجان انگیز بود.

همانطور که برای ما معمول است، ما فقط زمانی که موزه بسته بود از محوطه خارج شدیم. فکر نمی‌کنم اشاره کنیم که در نروژ مغازه‌ها، به‌ویژه فروشگاه‌های مواد غذایی، برای مدت طولانی باز هستند. حتی در روستاهای دورافتاده نیز مغازه ها تا ساعت 23:00 باز هستند.

پس از صرف شام در یک رستوران ایتالیایی خوشمزه، حدود 10 دقیقه جلوتر به محل اقامت خود رفتیم. کمی قبل از اینکه بپیچیم، سارا یک گوزن را در لبه جنگل کشف کرد. این اولین گوزن وحشی بود که ما در 4 هفته اخیر نروژ کشف کردیم! لحظه ی زیبایی بود. به محض اینکه از روی جاده جنگلی پر از دست انداز رانندگی کردیم و 10 دقیقه روی زمین نشستیم، متوجه شدیم که هلندی جوان چند متری کنار ما با ماشینشان مشکل دارد: کلید ماشین در بیرون در سیلندر گیر کرده بود و آنها دیگر نتوانست آن را بیرون بیاورد ما چند دقیقه آنها را تماشا کردیم، سپس لوکاس (مکانیک ماشین) پیشنهاد کمک داد. ما اجازه گرفتیم یک جعبه ابزار بزرگ را از برادر لوکاس برای سفر قرض بگیریم و اینجا بسیار مفید بود. اما تقریباً یک ساعت طول کشید تا بالاخره کلید بیرون آمد و سیلندر قفل دوباره کار کرد. از نیمه شب گذشته بود، اما خوشبختانه خورشید غروب نکرد.

پنجشنبه 13.07.2023

در آن روز کیپ شمالی مقصد ما بود. چشم انداز به طور قابل توجهی تغییر کرد، گوزن های شمالی بسیار بیشتر، اما درختان کمتری دیدیم. در نهایت، اینها کاملاً ناپدید شدند، تا اینکه به محیط بایر قطب شمال رسیدیم. سکونتگاه ها کمتر و کوچکتر شدند. ناگهان لوک چیزی مشکوک روی آب دید. و در واقع، ما به اندازه کافی خوش شانس بودیم که گرازهای دریایی زیادی دیدیم. ون را متوقف کردیم و روی چند صخره در ساحل نشستیم و مدتی حیوانات را تماشا کردیم. سپس در ساعت 17:00 به شمالی ترین نقطه در سرزمین اصلی اروپا رسیدیم. بسیاری دیگر از کمپینگ ها، دوچرخه سواران و دوچرخه سواران اینجا بودند. پارکینگ رایگان بود، حتی سکوی با کره معروف رایگان بود. برای ساختمان اصلی با کافه ها و نمایشگاه ها، برای هر نفر 28 یورو هزینه ورودی پرداخت می کنید. فیلم کوتاه را دیدیم، از نمایشگاه ها و مغازه های سوغاتی دیدن کردیم، به ون برگشتیم و شاممان را درست کردیم و تا نیمه شب در آنجا ماندیم. در ساعت 00:30 صبح به سمت کره زمین برگشتیم به این امید که خورشید اکنون آنقدر پایین است که زیر ابرها بیرون بیاید و تعداد افراد کمتری وجود داشته باشد. مورد دوم درست بود، اما خورشید کاملاً موفق نشد و فقط یک خط قرمز زیبا در آسمان نشان داد.

جمعه 14.07.2023

چون دیروز خیلی وقت بیرون بودیم امروز تا ساعت 10:30 بیدار نشدیم. حتی برای ما هم خیلی دیر است. تصمیم گرفتیم به Honningsvag، دهکده بزرگتر بعدی در جنوب کیپ شمالی برویم. این روستا کمی بیش از 2200 سکنه دارد و عمدتاً از ماهیگیری و گردشگری زندگی می کند. در آنجا به موزه کیپ شمالی رفتیم و در آنجا اطلاعات زیادی در مورد تاریخ منطقه یاد گرفتیم. به عنوان مثال این دهکده در جنگ جهانی دوم توسط آلمانی ها به طور کامل ویران شد، همچنین تمام کشتی های تفریحی به اینجا می رسند و اتوبوس ها مسافران خود را به کیپ شمالی می برند.

اکنون در انتهای پورسانگرفورد غول پیکر در یک پارکینگ هستیم و می خواهیم فردا به سمت شرق حرکت کنیم.

پاسخ

نروژ
گزارش سفر نروژ
#norwegen#nordkapp#alta#honningsvag#sommaroy#schweinswal#renntier#elch